درباره وبلاگ

به وبلاگ امام زمان خوش آمدید این وبلاگ جهت بیشتر آشنا شدن با امام زمان و همچنین مطالب مذهبی و مناجات با خدا در خدمت همه عزیزان هست. اگر کمکی از بنده بر بیاد در خدمت هستم.التماس2آ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان یا صاحب الزمان و آدرس http://ya.sahebzaman.loxblog.com/ لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 26
بازدید هفته : 27
بازدید ماه : 501
بازدید کل : 167555
تعداد مطالب : 165
تعداد نظرات : 763
تعداد آنلاین : 1

سر راهت در انتظارم برده هجرت صبر و قرارم جز ظهورت ای گل زهرا به خدا حاجتی ندارم . . .
کد لوگوی ما

یا صاحب الزمان

کد متحرک کردن عنوان وب

تو امام عصری و عصر جمعه های من این همه دلگیر! گنهم چیست که در مرداب خویش افتاده ام گیر . . . Online User بارش یامهدی
یا صاحب الزمان
آقا جان دیدارت دل چسب و دوریت دلگیر است، دوریت را به شوق دیدارت سر می کنیم
چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 14:44 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       

ای هشتمین بهار ولا یا ثامن الحجج(ع)

گل می‌كنـی به  سینه ما ثامن الحجج(ع)

 

عـمری  اسـیر فاصـله‌هـای تنیـده‌ایـم

بـا  خاطـرات مانـده به جا ثامن الحجج(ع)

 

بـا  یـاد تـو بـه غربـت شب‌ها نشسته‌ایم

یك شب به خواب ما تو بیا ثامن الحجج(ع)

 

یك شب بیا تو بتاب به چشمان بسته‌ام

بشـكن سـكوت پنجره را ثامن الحجج(ع)

 

تــا  چــون كبوتــران حــرم از دل قفـس

پـَر  واكنـم به سوی شما ثامن الحجج(ع)

 

یـك جرعه از نگاه غزل‌های تو بس است

ای آفتــاب عاطفــه یـا ثـامن الحجـج (ع)

 
 
 
 


چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 14:42 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       

این واقعه نشانی از تواضع امام دارد.

زمانی که امام رضا علیه السلام به عنوان ولیعهد در خراسان بود آشکار است که تا چه اندازه موقعیت سیاسی داشت. ایشان به عنوان جانشین خلیفه وقت شناخته می‌شدند و طبیعی بود که مردم سخت به آن حضرت احترام می‌گذاشتند...

اما همین امام بنا به روایتی که ابن شهر آشوب، نویسنده مشهور شیعه در قرن ششم به نقل از یعقوب بن اسحاق نوبختی روایت کرده است به گونه‌ای وارد حمام نیشابور شد که حاضران متوجه نشدند آن حضرت دارای چنان مقامی است. ابن شهر آشوب می‌نویسد: حضرت رضا علیه‌السلام وارد حمام شد. یکی از کسانی که حاضر بود ـ و ایشان را نمی‌شناخت ـ از آن حضرت خواست تا دلاکی او را کرده و به اصطلاح امروزه کیسه او را بکشد. حضرت درخواست او را پذیرفت و مشغول کار شد. برخی که امام را می‌شناختند، آن مرد را درباره امام رضا علیه السلام آگاه کردند و او مشغول عذرخواهی شد. با این حال امام به او آرامش داده و همچنان به دلاکی او مشغول بود.

منبع: مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص412.



زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیه السلام اذن دخول می‌طلبید و می‌گویید:

«أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟»

به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول داده‌اند و وارد شوید.

اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.

 

حرف آخر این که: عمل کنیم به هر چه می‌دانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمی‌دانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.

 



چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 14:21 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       

رقص قشنگ نور
امشب چه ديدنى است
آواز شاد باد
امشب شنيدنى است
عيد است و عطر گل
پيچيده در هوا
بوى خوش گلاب
پر كرده سينه را
گلبوته هاى شمع
روييده هر كجا
مى ريزد اشك شوق
يك غنچه بى صدا
گلدسته ها همه
غرق ستاره هاست
هر گوشه حرم
فرياد (يا رضا) ست
وقت زيارت است
پر مى كشد دلم
همراه كفتران
من مى روم حرم



دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:, :: 1:1 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       

 

روزگار ، نبودنت را برایم دیکته می کند و نمره ی من باز می شود : صفر، هیچ وقت نبودنت را یاد نمیگیرم 

 

 



پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 23:19 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       



پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 23:41 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       



زندگی یک قالی بزرگ است،

هر هزار سال یکبار فرشته‌ها قالی جهان را در هفت آسمان می‌تکانند،

تا گرد و خاک هزار ساله‌اش بریزد و هر بار با خود می‌گویند:

این قالی نیست که قرار بود انسان ببافد، این فرش فاجعه است

با زمینه سرخ خون و حاشیه‌های کبود، و نقش برجسته‌های ستم

فرشته‌ها گریه می‌کنند و قالی آدم را می‌تکانند و دوباره با اندوه بر زمین پهنش می‌کنند.

رنگ در رنگ، گره در گره، نقش در نقش …

قالی بزرگی است زندگی.

که تو می‌بافی و من می‌بافم، همه بافنده‌ایم

می‌بافیم و رج به رج بالا می‌بریم

می‌بافیم و می‌گسترانیم

دار این جهان را خدا بر پا کرد و خدا بود که فرمود:

"ببافید"، و آدم نخستین گره را بر پود قالی زندگی زد

و هر که آمد، گره‌ای تازه زد و رنگی ریخت و طرحی بافت

و چنین شد که قالی آدمی رنگارنگ شد.

آمیزه‌ای از زیبایی و نا‌زیبایی، سایه روشنی از خوبی ها و بدی ها ...

اما تو ای دوست من؛

گره تو هم تا ابد بر این قالی خواهد ماند،

طرح و نقشت نیــز،

و هزاران سال بعد،

آدمیان بر فرشی خواهند زیست که گوشه‌ای از آن را تو بافته‌ای.

تو با دستانی هنرمند و اندیشه هایی بس شگرف ...

كاش گوشه‌ای را كه سهم توست زيباتر از آنچه باید ببافی!!!



چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 13:57 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       

 

یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند.هنوزتصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند.لیست مهمانها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود.

برای عروس مهم بود كه چه كسانی حتما در عروسی اش باشند.از اینكه دایی سعیدش سفر بود و به عروسی نمی رسید دلخوربود...کاش می آمد...

 

 



ادامه مطلب ...


یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 14:44 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       


خدا: بنده‌ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است.
بنده: خدايا! خسته‌ام! نمي توانم.
خدا: بنده‌ي من، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدايا! خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم.
خدا: بنده‌ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان.
بنده: خدايا! سه رکعت زياد است.
خدا: بنده‌ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدايا! امروز خيلي خسته‌ام! آيا راه ديگري ندارد؟
خدا: بنده‌ي من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله.
بنده: خدايا! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي‌پرد!
خدا: بنده‌ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله
بنده: خدايا هوا سرد است! نمي توانم دستانم را از زير پتو در بياورم.
خدا: بنده‌ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب مي کنيم.
بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد!

 


خدا: ملائکه‌ي من! ببينيد من آنقدر ساده گرفته‌ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده.
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بيدار کرديم، اما باز خوابيد!
خدا: ملائکه‌ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست.
ملائکه: پروردگارا! باز هم بيدار نمي‌شود!
خدا: اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده‌ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي‌شود خورشيد از مشرق سر بر مي‌آورد.
ملائکه: خداوندا نمي‌خواهي با او قهر کني؟
خدا: او جز من کسي را ندارد... شايد توبه کرد...

 

"بنده‌ی من تو به هنگامی که به نماز می‌ایستی من آنچنان گوش فرا می‌دهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری."

                اللهم عجل لوليك الفرج   

                اگر تنهاترين تنهايان شوم، باز هم خدا هست 

 

امام صادق(ع)فرمود:  نمازشب،صورت را زیبا،خلق را نیكو و انسان را خوشبو می گرداند، رزق را زیاد و قرض را ادا می كند، اندوه را برطرف می سازد و چشم را جلا می دهد
رسول خدا(ص)فرمود: نماز شب،وسیله ای است برای خوشنودی خدا و دوستی ملائكه
امام صادق (ع ) فرمود: درخانه هایی كه نماز شب، خوانده می شود و قرآن تلاوت می گردد، آن خانه ها نزد آسمانیان همچون ستاره ها درخشانند

تذكر: اگر نماز شب را دربین الطلوعین (یعنی بعد از اذان صبح و پیش از طلوع آفتاب) می خواند،بهتر است كه نیت ادا یا قضا نكند،بلكه به نیت "ما فی الذمه" به آن معنی است كه نیت كند نمازشب می خوانم "قربًا الی الله" خواه ادا باشد خواه قضا،هر چه خدا و رسولش فرموده اند

 

 



شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 14:58 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       

خدایا..هدایتم کن زیرا میدانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است...
خدایا..هدایتم کن که ظلم نکنم زیرا میدانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است...
خدایا..ارشادم کن که بی انصافی نکنم زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد...
خدایا..راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم که بی احترامی به یک انسان همانا کفر خدای بزرگ است...
خدایا..دلم از ظلم وستم گرفته است تو را به عدالتت سوگند میدهم که مرا در زمره ستمگران و ظالمان قرار ندهی...
                  



 ..!!
چه خدای مهربانی داریم که از آن غافلیم...............غافل!!..
 ..!!
بعضی اوقات آنقدر در این دنیای پست غرق میشویم که یادمان میرود خدایی هست!!



جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, :: 16:58 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       

قبل این که به سوال بپردازیم از همه دوستان عزیز ممنونم که پاسخهایی زیبایی دادند

اجرکم عندالله!

 

 

این یک قاعده کلی هست هر کس این را بدون فکر بخواند،فکر می کند که فقط باید از در خانه وارد شد نه از روی دیوار و ... ولی زندگی و خوشبختی مانند یک محل و یک ساختمان که از خشت و گِل بنا شده، درهایی دارد و انسان باید اولاً این درها را بشناسد و ثانیا خود را عادت دهد که همیشه  از راه راست و مستقیم و درِ ورودی زندگی وارد شود و خوشبختی را جستجو نماید.

                           مپیچ از راه راست بر راه کج

                     چو در هست حاجت به دیوار نیست

چشم بصیرت می خواهد که راههای صحیح ورود به زندگی را شناخت! تا در محوطه زندگی  اشتباه و پشت دیوار و حصار زندگی معطل و متحیر نماند.

قرآن کریم  در سوره نحل آیه 97 میفرماید :

هر کس اعمال صالح انجام دهد و نیکوکاری کند و دارای ایمان هم باشد،خواه مرد باشد و خواه زن، ما او را زنده می کنیم به یک زندگی خوش و صاف و بی کدورتی، و بعدهم در جهان دیگر بهترین پاداش را به آنها می دهیم.

نکته جالب در این آیه این است که قرآن کریم مردم بی ایمان و بدکار را زنده نمیخواند، می فرماید: کسانی که نیکوکاری کنند و ایمان و علاقه به معنویت داشته باشند ما آنها را زنده می کنیم و از مردگی خارج می سازیم،

آن وقت می فهمند که معنای زندگی خوش و سعادت چیست، آن وقت می فهمند که زندگی بی معنا و بی هدف نیست،می فهمند سعادت واقعیت دارد.

پیغمبران الهی آمدند که به ما راه زندگی و به تعبیر دیگر درِ ورودی زندگی و خوشبختی را نشان دهند، آمدند که به بشر بفهمانند که بدی و بدکاری و هوسبازی و دروغ و خیانت و منفعت پرستی و کینه توزی و خودپرستی و ... راه ورودی زندگی و رسیدن به خوشبختی نیست، در ورودی زندگی به طور کلی ایمان به خدا و به طور جزئی نیکی و نیکوکاری،راستی و درستی، اخلاق خوب و...است. که قلب را آرام و رضایت خاطر را تأمین می کند و سعادت را میسر می کند.

معصوم علیه السلام می فرمایند:

خداوند خوشی و آسایش را در دو چیز قرار داده است:

1- یقین 2- رضایت خاطر

و رنج را در دو چیز قرار دیگر قرار داده

1- تردید 2- خشم.

 



دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, :: 22:54 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       

سعی کن حرص و طمع خانه خرابت نکنند

غافل از محکمه روز حسابت نکند

ای که دم می زنی از نوکری آل عبا

آنچنان باش که ارباب جوابت نکند



پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, :: 23:8 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       

پیامبر اصحاب خود را به جهاد فرستاد،آنها دلیرانه و شجاعانه و مردانه وظیفه خود را انجام دادند.بعد پیامبر به آنها گفت:

مرحبا به گروهی که از مبارزه ی کوچک و صحنه ی کوچک برگشته اند و هنوز مبارزه ی بزرگ و صحنه بزرگ را در پیش دارند. اصحاب فکر کردند جنگ دیگری در کار هست. سوال کردند:آن مبارزه بزرگ تر  صحنه خونین تر کجاست؟فرمود:

آن صحنه،صحنه ی مبارزه با نفس اماره است.

رسول اکرم ص فرمودند: شیطان من به دست من اسلام آورد و رام شد.

                                 کشتن این، کار عقل و هوش نیست

                                       شیر باطن سخره ی خرگوش نیست

                                 دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست

                               کو بخ دریاها نگردد کم و کاست

 

تنها دین میتواند هماهنگی بین قوه ی خیال و قوه عاقله را انجام دهد.

 



سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 16:16 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       

وصیت پیامبر اکرم ص به ابوذر غفاری:

ای ابوذر! از آن بپرهیز که خیالات و آرزوها سبب شود که کار امروز به فردا بیفکنی، زیرا تو متعلق به امروز و مال امروز هستی نه مال روزهای نیامده. در آنجا که کار مفید و لازم و خداپسندی می خواهی انجام دهی تأخیر روا مدار. ای ابوذر! به عمرت بیشتر بخل بورز تا به مالت.

                                                                                                                    کتاب حکمت ها و اندرزها

دوره ی عمر برای هر کسی مثل دوره ی مدرسه است

همان طور که در مدرسه روز و ساعت و دقیقه ها ارزش دارد عمر انسان هم حتی ثانیه هایش با ارزش هست!!!

آن دقایقی که برای زنگ تفریح هست برای تجدید قوا و آمادگی بهتر هست!!!!

یکی از شرایط موفقیت انسان درک کردن قیمت و ارزش وقت است.اگر جوانی ثروت هنگفتی از پدر به ارث برده باشد و همه این ارث را خرج کند مانند کسی است که عمر با ارزش خود را در این دنیا مانند ارث پدر بر باد داده است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:

ببینید به چه سرعتی روزها در ماهها و ماهها در سالها و سالها در عمر میگذرد.

ان شاء الله خداوند توفیق دهد از کسانی باشیم که قدر وقت را بدانیم.



سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 15:58 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       

                                  

                                  همه دیدند در اجلاس ابهت داری

                                                              چشم بد دور صلابت داری

                                   با تو حیثیت ما پا برجاست

                                                             پرچم روح خدا هو بالاست

سلامتی حضرت آقا صلوات

 

    



یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:, :: 16:19 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       

در گلستان تک گلی تا عرش میخواهم تو را

 

                          کمتر می بینمت بسیار میخواهم تو را

 



سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: 22:1 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       



سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: 11:33 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       
سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: 11:31 ::  نويسنده : بی وفا و عشق ثارالله       

مرحوم آیت الله سّید محمد باقر مجتهد سیستانی، پدر آیت الله العظمی حاج سیّد علی سیستانی، در مشهد مقدس، برای آنکه به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند.

ایشان می فرمود: در یکی از جمعه های آخر، ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم می تابید. حال عجیبی به من دست داد و از جای برخاستم و به دنبال آن نور به در آن خانه رفتم.

خانه کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن نور عجیبی می تابید. در زدم. وقتی در را باز کردند مشاهده کردم که حضرت ولی عصر (عج) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در آن اتاق جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند.

وقتی که من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت به من فرمودند: «چرا اینگونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمل می شوی؟! مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم.» بعد فرمودند: «این، بانویی است که در دوره بی حجابی (دوران رضاخان پهلوی) هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند»!

-منبع:فصلنامه تخصصی انتظار، سال دوم، شماره پنجم(به نقل از کتاب شیفتگان حضرت مهدی (ع)، ج۳، ص۱۵۸ و عنایات حضرت مهدی (ع)، ص ۳۶۱)/